تَخَلّی
تَخَلّی، (اصطلاح عرفانی) و عبارت است از خلوت گزینی و دوری نمودن از هر چیزی که مانع سیر الی الله و انس با حق باشد و پرهیز از هرگونه اشتغالی که مانع رسیدن به حق بوده و آدمی را به خود مشغول سازد. این کلمه از مادهی
نویسنده: علی رفیعی
تَخَلّی، (اصطلاح عرفانی) و عبارت است از خلوت گزینی و دوری نمودن از هر چیزی که مانع سیر الی الله و انس با حق باشد و پرهیز از هرگونه اشتغالی که مانع رسیدن به حق بوده و آدمی را به خود مشغول سازد. این کلمه از مادهی خلاء گرفته شده است. و عرفا آن را به معنای خلوت گزیده و دوری از اغیار و ترک غیر خدا و انس با حق دانستهاند، خالی شدن از هر نوع اشتغالات درونی و فکری و فراغت از هر چیزی که مانع آدمی بر سر راه سیر الی الله ایجاد کند و اعراض نمودن از مواهب مادی و برطرف ساختن هر نوع حجاب بین خویشتن و خدا را اصطلاحاً تخلی مینامند، (تحفة الفقیر، خرم آبادی، 128-131).
حقیقت خلوت: انقطاع از خلق است و به قرب حق رسیدن، زیرا تخلی سفر نفس است به سوی قلب و از قلب به سوی روح و از روح به سوی سر و از سر به جانب واهب الکل، از این رو خلوت صفت اهل صفوت است، و عزلت نشانهی وصل، و مرید در ابتدا امر ناچار است از مؤانست با همنوعان خویش از خلوت تا انس به حق در او متحقق شود. اما این اعتزال و گوشهگیری نباید که در او عجب و تکبر ایجاد کند بلکه باید معتقد شود که دوری از خلق برای آن است که مردم از شر او در امان باشند و با این اعتقاد است که ثابت میشود وی متواضع است و نفس خود را کوچک شمرده است. (الرسالة القشیریة، 101-102).
تعریفات مشایخ: مشایخ را در تعریف تخلی، خلوت و عزلت، نظریات بسیاری است که در واقع یک هدف را دنبال میکنند. برخی گفتهاند: تخلی همان عزلت است و چون سالک بر نفس خویش چیره نمیشود از این رو از نفس خود به خود و به خدای خویش عزلت میجوید (اللمع، 362). شماری گفتهاند که تخلی اعراض است از اشغال مانعه مربنده را از خداوند، اعراض از هر نوع عوارض مشغول کنندهی ظاهری و باطنی (کشف المحجوب، 505) بعضی گفتهاند: تخلی سقوط اراده و اختیار است به اعتماد و توکل (حاشیة رسالة قشیریة، 39). ابن عربی میگوید: تخلی نزد قوم، اختیار کردن خلوت و اعراض از هر چیزی است که انسان را از حق باز دارد و نزد ما تخلی از وجود استفاده میشود چه در واقع و نفس الامر جز وجود حق وجود دیگری نیست که وجودی است تقسیم ناپذیر، هم شاهد است و هم مشهود و عین کل شیء است در ظهور و ذوات (الفتوحات المکیه، 484/1؛ اصطلاحات الصوفیه، 5) عدهای گفتهاند: که تخلی رهائی یافتن از رذائل اخلاقی و موانع سلوکی است و یکی از مراحل سیر و سلوک به شمار میرود و مساوی است با تزکیه که خداوند فرموده است: وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمَهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ (پیامبر آنان را تزکیه نموده و کتاب و حکمت را به آنان میآموزد، آل عمران، 164، جمعه، 2) که نخست تزکیه و سپس تخلیه و بعد رو گردانیدن از آنچه انسان را از خدا باز میدارد (دستورالعلماء، 281/1؛ شرح شطحیات، 617). شاه نعمتالله ولی در رسالهی تعریفات نوشته است که: تخلی خلوت است و اعراض از اعراض مانعهی فاسده بلکه از وجود خیالیه وهمیهی ممکنه (رساله، شاه نعمتالله ولی، 169/2). و در بیان اصطلاحات گویند: خلوت، محادثه سر است با حق به صورتی که غیری مجال نیابد و این حقیقت و معنی خلوت است، اما صورت خلوت: انقطاع است از غیر و به وسیلهی صورت خلوت وصول به معنی خلوت توان یافت (رسائل، شاه نعمتالله ولی، 162/4). جرجانی در التعریفات گوید: تخلی اختیار خلوت و اعراض نمودن از هر آن چیزی است که انسان را از یاد حق غافل ساخته و به خود مشغول نماید (46). ابوبکر قوهی در مناظره با ابوبکر فورک گفت: خلوت بهتر از خلطت است اگر آدمی خالی نباشد، و ابوبکر فورک گفت: خلطت بهتر از خلوت است اگر اختلاط حاصل نگردد و خواجه عبدالله انصاری گفت: بهتر آن است که آدمی در میان جمع باشد اما با دل و جان خالی باشد، از این رو جاهلان را خلوت و عزلت نشاید، ولی عالم پارسا و متقی را شاید که خلوت گزیند، و گفت مردان این کوی مهیمن آنانند که با خلق درآمیزند به تلبیس و در میان ایشان تنها باشند، و خلوت بازداشتن اذیت و آزار خویش است از خلق (طبقات صوفیه، 594).
آداب تخلی و خلوت گزینی: سالک و عارف در هنگام تخلی و خلوت نمودن باید که سراچهی قلب خویش را از چند چیز که او را مشغول به خود میسازد و در رأس آن دنیا است خالی سازد و این موضوع حاصل نمیشود مگر اینکه: دست از دنیا خالی سازد، ارادت عقبی را از دل قطع نماید، پیروی از هوای نفس را از سر بنهد، از صحبت و مجالست خلق اعراض نماید، دل از اندیشهی ایشان پاک نماید (کشف المحجوب، 505)، نفس خویش را کوچک شمارد، عجب و تکبر و خود برتر بینی را از خویش دور سازد، اراده و اختیار را از خویش ساقط نموده و تنها رضایت حق را بطلبد و ارادهی حق را گردن گذارد، از جمیع خواستههای نفس خالی شده، و مهمتر از همهی اینها آنکه علوم را تحصیل نماید تا عقیدهی توحیدی خویش را تصحیح نموده و در سیر الی الله گرفتار فریب شیطان نگردد، با مردم لباس بپوشد و با آنها به خورد و خوراک بپردازد و با آنها در آمیزد ولی در نهان خود از آنها منفرد گردد، اگر این اوصاف در او پدیدار گردید به مقام خلوت گام نهاده است و گرنه آن خلوت برای وی فتنه و بلیه بار خواهد آورد، و از آداب خلوت، اکل حلال است و این حاصل نمیشود مگر به اداء حق الله تعالی (الرسالة القشیریة، 102-103). جنید بغدادی میگفت: آنکه میخواهد دین خود را سالم نگاه دارد و بدن و قلب خویش را راحت سازد باید که از مردم عزلت گزیند (الرسالة القشیریة، 104).
منابع :
در متن مقاله آمده است.
منبع مقاله :
تهیه و تنظیم: دائرةالمعارف تشیع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسهی انتشارات حکمت، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}